"دلتنگی های آدمی"
دلتنگی های آدمی را، باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هردانه برفی به اشکی نریخته می ماند،
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده،
در این سکوت حقیقت ما نهفته است،
حقیقت تو و من...
******************************
"برای تو خویش چشمانی آرزو میکنم"
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند،
گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشیمان بشنود،
برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم..
*****************************
"مرگ را پروای آن نیست"
مرگ را پروای آن نیست
که به انگیزه ای اندیشد
زندگی را فرصتی آن قدر نیست
که در آینه به قدمت خویش بنگرد
و عشق را مجالی نیست
حتی آن قدر که بگوید
برای چه دوستت می دارد...
.
.
.