سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه های تنهایی من

گوشه ی دنجی برای پر کردن تنهاییام...

درباره من
فائزه
منم مثل سید علی صالحی معتقدم ، همه ی ما فقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده ایم که جهان را، بی جهت، یک جور عجیبی جدی گرفته ایم..
نویسنده: فائزه
تاریخ: پنج شنبه 91/9/30

 

 

یلدا

می رفت و گیسوان بلندش را

بر شانه می پراکند

شب را به دوش می برد

همراه عطر عنبر و سارا

در موج گیسوان بلندش

تابیده بود شب را

آرام,مثل زمزمه آب,می گذشت

با اختران به نجوا

همراه گیسوان بلندش

خاموش,مثل زیر و بم خواب,می گذشت

پشت دریچه ها

چشم جهانیان به تماشا

می رفت-با شکوه تر از شب

همراه گیسوان بلندش

تا باغ روشن فردا

یلدا..

«فریدون مشیری»





برچسب ها
دوستان
لینک های مفید
ابزارک های وبلاگ
قالب وبلاگ

RSS

بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 25
کل بازدیدها: 368154