سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه های تنهایی من

گوشه ی دنجی برای پر کردن تنهاییام...

درباره من
فائزه
منم مثل سید علی صالحی معتقدم ، همه ی ما فقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده ایم که جهان را، بی جهت، یک جور عجیبی جدی گرفته ایم..
نویسنده: فائزه
تاریخ: دوشنبه 93/12/25

چادر من...

 

چادر من...

 

 تلافی غروبی است که در آن به زور چادر از سر زنان حرم حسین (ع) کشیدند....

 

چادر من به بهای شکسته شدن پهلوی مادر ماندگار شد....

 

چادر من بوی حسین می دهد؛

 

چادر من میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست.....

 

چادر زیبای من

 

 

 به همین سادگی انتقام کربلاست.......

 

 

 "فدای غریتتون حضرت زهرا.... "



نویسنده: فائزه
تاریخ: یکشنبه 93/12/24

حال آدم خراب پرسیدن ندارد


اما

 

دستانش گرفتن دارد ... 

 

**************************

 

 

شاید ادامه مطلب اضافه شد ...!



نویسنده: فائزه
تاریخ: چهارشنبه 93/12/20

 

تمام تنم درد میکند...

 

دکتر سلام! روح و تنم درد می کند

چشمم، دلم، لبم، بدنم درد می کند...

 

ذوق سرودنم، کلماتِ نوشتنم

دکتر! تمام خویشتنم درد می کند...

 

احساس شاعرانگی ام، تیر می کشد

حال و هوایِ پر زدنم درد می کند...

 

دکتر! نگفته های زیادی ست در دلم

لب وا که می کنم، سخنم درد می کند...

 

می خواستم که لال بمانم، به جان تو    !

دیدم سکوت در دهنم درد می کند....


 

 

کیومرث مرادی



نویسنده: فائزه
تاریخ: جمعه 93/12/8

رج ب رج تو می آیی...



نویسنده: فائزه
تاریخ: دوشنبه 93/12/4

 

 

چقدر زیباست این شعر فروغ فرخزاد:



من از آغاز نمیترسم


من از پرواز نمیترسم


من از آغاز یک پرواز بی احساس می ترسم...


من از تکرار نمیترسم


من از انکار نمیترسم


من از تکرارِ انکارِهمین احساس می ترسم...


من از سوختن نمیترسم


من از ساختن نمیترسم


من از ساختن کنارِ سوختنِ احساس می ترسم....


من از تاختن نمیترسم


من از باختن نمیترسم


من از تاختن برای باختنِ احساس می ترسم...


من از احساس میترسم


من از آغاز یک پروازِ بی احساس


واسه تکرارِ انکارِ دلِ حساس می ترسم....

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: یکشنبه 93/12/3


دوست خدا بودن

 

پیرمردی هر روز پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کرد؛
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش.
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان. .
پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم...


♥دوست خدا بودن سخت نیست♥

 

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: شنبه 93/12/2

 

بطلب تا ک...

 

 

بطلب تا ک فقط سیر نگاهت بکنم.... 

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: سه شنبه 93/11/28

 

 

سمت هر راهی ک دوست داری...

 

هم مغز در سرت داری هم پا در کفش هایت...!


می توانی خودت را سمتِ هر راهی که دوست داری هدایت کنی
.... 

 

"دکتر سیوس"

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: سه شنبه 93/11/28

خانه ذهنم...

 

امروز را در خانه می مانم و در به روی کس نمی گشایم!


اما بی در و پیکر است خانه ذهنم....


می آیند و می روند


دوستان ناموافق , آشنایان ناسازگار  .......


"عباس کیارستمی"

 



   1   2   3      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
برچسب ها
دوستان
لینک های مفید
ابزارک های وبلاگ
قالب وبلاگ

RSS

بازدید امروز: 72
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 367991