سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه های تنهایی من

گوشه ی دنجی برای پر کردن تنهاییام...

درباره من
فائزه
منم مثل سید علی صالحی معتقدم ، همه ی ما فقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده ایم که جهان را، بی جهت، یک جور عجیبی جدی گرفته ایم..
نویسنده: فائزه
تاریخ: شنبه 94/1/15

خطاب ب سال 94

 

همین دیگه, باشد ک رستگار شویم ...  !!مشکوکم



نویسنده: فائزه
تاریخ: جمعه 94/1/14

این جمعه های بی خبر از تو

این غروب های باد آورده

این تقویم های از اعتبار افتاده

این ساعت های سر رفته از راس حوصله

و آن... همان اتفاق های نیافتاده …

آن لحظه های شانس که از راه نمی رسند

آن چشمهایی که خطور نمی کنند در من...

و خدایی که قسم راستش، تنهایی است...

تنـــهایی

همین تن / هایی

که بی اجازه دور تنهایی ام را گرفته اند...
 

تمام این ها را هم، اگر کنار هم بگذارم،

باور کن باز 
 
هیچ دلی مستعد گرفتن و


هیچ جمعه ای حرام شعر نمی شود

هیچ آغوشی به خواب نمی ماند

هیچ عاشقانه ای زهر ترک نمی شود

و هیچ تخت خوابی متروک نخواهد شد..

اگر.. اگر قول بدهی

تا آخر این شعر با من راه  بیایی در آغوشم....

 

"حمیدرضا هندی"

 

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: جمعه 94/1/14

چتر نمی خواهد این هوا


تو را می خواهد    ...

 

"رضا کاظمی"


من - بارون- اتاق و ترانه رویای نیما مسیحا... 14 فروردین  

 

کاری ک چشمانت با دلم کرد...

 

پ.ن: برای از بعضی ها نوشتن خیلی دیر است ....

دیرم نبود , اون نبود!

سخته هست بشه بود..

ولی اینم سخته ک  نیست بشه نیست ...

 

بود ولی نبود..... نیست و نیست و نیست ....!!!

 

لعنت به اینکه ب چیزی اطمینان نداشته باشی...

 لحظه های من میتونس شیرین باشه, حتی میتونه شیرین بشه, شیرین تر از عسل....

 

مثل چشم های سراسر عسل... 

 

هرگز فراموشت نکردم.. مصرع بعدیش شرمنده م میکنه...!

 


نویسنده: فائزه
تاریخ: پنج شنبه 94/1/13

 

از سخنان فامیل دور ...


قبل از اینکه از حرفای کسی ناراحت بشی ,

 

به قیافش نگاه کن ببین ارزشش رو داره....؟؟؟خوابم گرفت

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: سه شنبه 94/1/11

اتفاق های خوب...

 

چند روزیه ک میخوام بنویسم ولی هر چی فکر میکنم چیزی ب ذهن خواب آلودم نمی رسه !

 

علی الحساب....

برای تو مینویسم اتفاق خوب زندگی من... لدفن بیافت و از شکستن نترس...

 

 

بیافت درست مثل این قطره های بارون بهاری...

 

"شب بارونی فروردین 94"

 

 

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: چهارشنبه 94/1/5

من


در هر شهری که باشم


آنجا پایتخت تنهایی ست...!

 

" جمال ثریا    "

 

اینجا چراغی روشنه..

 

***************************************************************

 

هـر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

  
ای ترس تنهایی من ، اینجا چراغی روشنه...


اینجا یکی از حس شب احساس وحشت میکنه!

 
هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت میکنه...
 

جایی که من تنها شدم شب قبله گاه آخره...

 
اینجا تو این قطب سکوت کابوس ، طولانی تره...


من ماه میبینم هنوز ، این کور سوی روشنو!

 
اینقدر سو سو میزنم شاید یه شب دیدی منو.....!

 

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: چهارشنبه 94/1/5

گفتم این     ?عید به دیدار خودم هم بروم


دلم از دیدن این آینه  ترسید چرا.......؟



"قیصر امین پور"


آینه

 


پ.ن: آینه مرا به صداقت دیرینه ش دعوت کرد
 

 و من در بن بست ترس و دلهره به انتهای کوچه تنهایی رسیدم...
 

از پشت پیچک های سبز گذر کردم و به سایه ادمی چون خودم نزدیک شدم...
 

شبیه بود....
 

 کمی سرد کمی تلخ کمی بی حوصله کمی مهربان کمی لبخندهای همیشگی.....
 

پشت گذر اول کنار جوی آب با او ب سخن نشستم
 

او سایه من بود از پشت آفتاب فروردین !
 

این بهار ب دیدن خودم رفتم...
 

هنوز هم میترسید!
 

ترس لعنتی.......
 

آینه .... میزبان همیشگی من باش! 

 

پ.ن: تخیل نوشت...

 

 

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: دوشنبه 94/1/3

توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم و  طبق عادت همیشگی مجله را برداشتم ورق زدم مداد لای آن را برداشتم

همینکه توی دلم خواندم سه عمودی, یکی گفت: بلند بگو


گفتم یک کلمه سه حرفیه ... از همه چیز برتر است....
 

حاج آقا گفت : پول


تازه عروس مجلس گفت : عشق


شوهرش گفت : یار


کودک دبستانی گفت : علم


حاج آقا پشت سر هم گفت : پول اگه نمیشه طلا ، سکه


گفتم : حاج آقا اینها نمیشه


گفت : پس بنویس مال


گفتم : حاج آقا بازم نمیشه


گفت : جاه


خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه


دیدم ساکت شد


مادر بزرگ پیر گفت :عمر


سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت : کار


محسن خندید و گفت : وام


یکی از آن وسط بلند گفت : وقت


یکی گفت : آدم


دوباره یکی گفت : خدا


خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش اما فهمیدم تا همه شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی

یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی بدون آن همه چیز بی

معناست هرکس جدول زندگی خود را دارد هنوزبه آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم،،،،،،،


شاید کودک پابرهنه بگوید کفش


کشاورز بگوید برف


لال بگوید حرف


ناشنوا بگوید صدا


نابینا بگوید نور


و من هنوز در فکرم.....

 

پ.ن: خدا.....برترین کلمه سه حرفی زندگی من و همه س...!

 

منبع: کپی پیست !

 

 

 



نویسنده: فائزه
تاریخ: دوشنبه 94/1/3

از بهار تقویم می ماند

 

از من

 

استخوان هایی که تو ♥ را دوست داشتند....


 

" الیاس علوی "

 

هر هزار تویی...

 

 

 

سال نو همـــــــــــــــه با معرفتای روزگار مبارک.....!



<      1   2      
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
برچسب ها
دوستان
لینک های مفید
ابزارک های وبلاگ
قالب وبلاگ

RSS

بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 367950