بايد ياد گرفت با هر سازش رقصيد ،حتي با ناکوک ترين ناکوکش،
چه آسان تماشاگر سبقت ثانيه هاييم و به عبورشان مي خنديمچه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ مي کنيمو چه ارزان به اخمي مي فروشيم لذت با هم بودن راچه زود دير مي شود و نمي دانيم که فردا مي آيد و شايد نباشيم !
به سلامتي اونايي که ما رو فقط واسه خودمون ميخوان
نه واسه اونچه که خودشون از ما ميخوان !
امشب،شب عاشقان هست،
شبي که درطول تاريخ نه نظير دارد،و نه تکرارپذيراست،
شبي که تاريخ مي گويد،وقتي ازکنار خيمه هاي اباعبدالله،عبور مي کردي،مثل صداي وزوز،زنبور،
نداي عاشقان،به گوش مي رسيد(دوي کدوي النحل،يعني مثل لانه ي زنبور)
عده اي مشغول نمازبودند،
عده اي مشغول قرآن،
وبعضي ها ازشوق ديداريار،بايکديگر شوخي ميکردند،
هرکس،باخداي خويش عشقبازي مي کرد،
ديدند،اباعبدالله،ازپشت خيمه ها،خارها را جمع مي کند،تا فردا بچه ها راحت بدوند.